۱۳۹۴ دی ۲۲, سه‌شنبه

۱۷ دی روزی که جهان پهلوان غلامرضا تختی قهرمان قله جوانمردی و انسانیت جاودانه شد

در باره این اسطوره ملی و فراموش نشدنی ورزش ایران گفتنی بسیار است و ما به اندکی بسنده می کنیم.
آخرين شاگرد مكتب پوريای ولی، پهلوانی كه از جنوبی ترين محله تهران برخاست و تا بالاترين بلندی های وادی قهرمانی و انسانيت صعود كرد. او تنها يك قهرمان نبود، بلكه پهلوان بود و بزرگترين فتح او نه مدالهای جهانی و المپيك، بلكه ايستادن بر بلندای قلب مردم بود تا بدان جا كه بعد از نزديك به نيم قرن هنوز هم دوستداران تختی روز هفدهم دی ماه در ابن بابويه دور هم جمع می شوند تا بگويند تختی برای آن ها نمرده است چرا كه آيين فتوت و جوانمردى هنوز پابرجاست.
واقعا تختی که بود؟
 آیا محبوبیت و شهرت تختی به واسطه مدال های او بود؟ تختی عصاره ملتی است که همواره بزرگی و جلال خود را در به پشت زدن نامردان روزگار می بیند. تختی برای ما مدال آورد. اما همه آن هایی که وقتی تختی می خواست به مسابقه ای اعزام شود، خانی آباد را چراغانی می کردند و جلوی پایش گوسفند به زمین می زدند ، یا وقتی بر می گشت بوی دود و اسپند بود که محله را پر می کرد و آقا تختی ساعت ها سر دست بچه محل ها گردانده می شد. همان ها که تختی را دوست داشتند نیز لقب جهان پهلوان را به او دادند تا پهلوان اسطوره ایشان برای همه دنیا باشد. پهلوانی برای یک جهان.
مدال طلا هم چیزی به وزنم اضافه نکرد .

جهان پهلوان تختى از مسابقات جهانى ۱۹۵۱ هلسينكى الى ۱۹۵۶ هميشه نايب قهرمان مى شد و پايين تر از قهرمانان شوروی قرار مى گرفت. بنابراين خيلی دوست داشت كه عنوان قهرمانی را نيز به دست آورد.
تختی مى گفت: ‌از سال ۱۹۵۱ الى ۱۹۵۶ من در طرف راست كرسی در آنجا كه مدال نقره تقسيم می كنند و با خط سياه لاتين رقم دو بر روی آن نوشته شده است قرار داشتم در حالى كه شوروی ها هميشه نيم متر بلندتر از من می ايستادند و موقعی كه از آن بالا می خواستند مدال خود را دريافت دارند كاملاً قوز می كردند. من هميشه در فكر اين بودم، آيا ممكن است روزی برای گرفتن مدال طلا آنقدر خم شوم تا آقای رئيس بتواند نوار را بگردنم بياويزد؟ 
من دائم گمان می بردم آنهايی قادرند قهرمان جهان شوند كه قبلاً قمر مصنوعی پرتاب كرده اند!! من تا اين حد قهرمان جهان شدن را مشكل مى پنداشتم.
اما در ملبورن جای من و مدال من با « كولايف» شوروی ها عوض شد و من هم مثل آنها همين كه برای گرفتن طلا كاملاً از «كرسی » دولا شدم، پايين پريدم و پس از اينكه چند نفر بر صورتم بوسه زدند و پس از اندكی تحمل و خيره شدن به چشمان ديگران متوجه شدم كوچكترين تفاوتی نكرده ام، نه به وزنم چيزی اضافه شده و نه بر مغزم، نه می خنديدم و نه اشك می ريختم. 
تختى هدف خود را از قهرمان شدن اين طور بيان مى كند: "من فقط برای اين قهرمان شده بودم كه عده ‌ای از هموطنانم جشن بگيرند و شادی كنند وگرنه من چه فرقی كردم؟
تنها تفاوتی كه در روحيه من پديدار گشت اين بود كه من ديگر خود را حقير نمی ‌شمردم، آن حقارتی كه چند سال قوز آن را به دوش می‌ كشيدم از وجودم رخت بربسته بود.
جهان پهلوان «تختی» یکی از اسطوره های ورزش ایران است که به خاطر جوانمردی هایش نام وی بر سر در بیش تر ورزشگاه های کشور نقش بسته است.هر گاه نام و یادی از جوانمردی هایش به زبان می آید یا به تصویر کشیده می شود جاودانه بودنش در اذهان تمامی کسانی که او را دیده و از خوبی هایش شنیده اند زنده می شود.شیر مردی که علاوه بر افتخار آفرینی ها و قهرمانی در میدان های جهانی و المپیک ویژگی های والای اخلاقی داشت.
«الکساندر مدوید» حریف تختی و قهرمان جهان و المپیک وقتی تندیس او را مقابل خانه کشتی دید اشک ریخت و گفت : کسانی که «غلامرضا» را می شناسند می دانند این مجسمه برایش خیلی کوچک است.
«تختی» اما که بود که امروز نیز بیش تر مردم با نام و افتخارهایش آشنا هستند؛ مردی که علاوه بر دریافت نشان های طلایی کشتی در رقابت های جهانی و المپیک، قلبها را به تسخیر خود درآورد.
گفتند که خودکشی بود ، از بس که در خوشی بود!
«تختی» پهلوان و قهرمان ملی و دوست داشتنی بود و هنگام مرگ اسرارآمیزش، مردم هرگز علت رسمی اعلام شده (خودکشی)را نپذیرفتند؛ آخر اسطوره مردم و نماد سربلندی ملت بود و هیچکس باور نداشت سلطان قلبها خودکشی کرده باشد.
عکاس تختی چه می گوید؟
عکاسی که از «غلامرضا» عکس می گرفت و در اختیار قهرمان قرار می داد تا به دوستداران
بی شمارش اهدا کند؛ یک روز از او خواست به آتلیه برود. دوربینش خیلی معمولی بود و کیفیت عکسها چندان جالب نبود. قهرمان المپیک ۱۹۵۶ ملبورن اما به عکاس گفت: همین عکسها خوب است! 
وقتی عکاس بیشتر اصرار کرد،جهان پهلوان اظهار داشت: من خجالت می کشم و ناراحت هستم که رو به روی دوربین بنشینم و با ژست برای عزیزان خودم (مردم) عکس بگیرم.
محمد ابراهیم سیف‌پور: افتخار می‌کنم که تختی از کشتی است. افتخار ورزش ایران این است که الگویی به نام «تختی» دارد. اکثر رشته ‌های ورزشی از داشتن یک الگوی جاودانه بی‌ بهره‌اند اما «تختی» نه تنها الگوی کشتی بلکه کل ورزش ایران است و امروز جوانان با این که او را ندیده‌ اند اما جزو دوستداران راستینش هستند.
دارنده گردن آویز برنز المپیک ۱۹۶۰ روم با بیان این که از «تختی» چیزهای زیادی آموخته است یادآور می شود: هرچه از پهلوانی بخواهیم بگوییم در «تختی» بوده است.در اردوهای داخلی و خارجی همیشه همراه بچه ها بود و احترام بزرگ ترها را همواره به جا می آورد.«تختی» فقط به فکر قهرمانی خود نبود و به موفقیت تیم فکر می کرد.بهترین خاطره ورزشی من با «تختی» به کسب مدال طلا در مسابقه های جهانی 1961 یوکوهاما به همراه او مربوط می شود.
«سیف پور» تصریح می کند: مردم همه چیز را درباره «تختی» می ‌دانند که این به دلیل علاقه‌ بسیار زیاد به او است.اگر همه از «غلامرضا» می ‌گویند به دلیل الگو بودنش است.
خجسته‌پور: جوانمردی سر لوحه کارش بود
همچنین «محمد علی خجسته ‌پور» اظهار می دارد: «تختی» در تمامی امور زندگی ‌اش جوانمردی را در سرلوحه کارش داشت و هیچ گاه این اخلاق را فراموش نکرد.
دارنده‌ گردن آویز نقره‌ المپیک ۱۹۵۶ ملبورن، ادامه می دهد: من نه فقط در تیم، بلکه در اداره‌ تربیت بدنی راه آهن و باشگاه فولاد نیز با او همدوره و همکار بودم و رفاقت نزدیکی داشتیم.در اردوهای تیم ملی همیشه احترام خاصی به مربیان و قهرمانان قائل بود و هیچ وقت کار نادرست و ناشایستی از او ندیدم.
«خجسته پور» با اشاره به زلزله ۴۲سال پیش بوئین زهرا خاطر نشان می سازد:به خوبی یادم است پس از زلزله، مرحوم «تختی» نصف شب به سراغم آمد و گفت می خواهد در جاده شمیران برای کمک به زلزله زدگان، پول جمع کند.فردای آن روز به همراه سوری، یعقوبی و گیوه چی به جاده شمیران رفتیم و یک سینی در دست گرفتیم.مردم نیز اسکناس های یک تومانی، ۱۰ تومانی و ... هدیه دادند.بعد «تختی» تمامی پولها را به مردم زلزله زده بویین زهرا داد که این کار بزرگی در آن زمان بود.
محمد علی صنعتکاران: به خاطر مردم ۳۰ هکتار زمین را رد کرد.
قهرمان سال ۱۹۶۱ کشتی جهان و از همدوره‌ ای‌های جهان پهلوان نیز می گوید: شخصیت وجودی «تختی» برازنده دارا بودن واژه «پهلوان» است.کشتی یک ورزش ملی است که در وجود اکثر مردم مملکت رخنه کرده است و به آن تعصب دارند.لغتی به نام قهرمان داریم که خارجی ‌ها به آن «شامپیون» می‌ گویند اما ما لغت «پهلوان» را هم داریم که خارجی‌ ها ندارند.
«محمد علی صنعتکاران» اضافه می کند: پهلوان، کسی است که علاوه بر کسب عناوین قهرمانی، اخلاق حسنه نیز داشته باشد.«تختی» در کنار واژه «پهلوان» زندگی کرد و با برخورداری از مدال های فراوان و خصوصا اخلاق حسنه، جهان پهلوانی شد که هنوز نامش پرآوازه است.
وی با اشاره به بی‌ پیشینه بودن دریافت ۵ گردن آویز طلای ایران در مسابقه های جهانی، خاطره ‌ای از «تختی» بیان می کند: پس از کسب قهرمانی در آن سال در زمین ‌های دشت گرگان به افراد اول تا سوم به ترتیب ۳۰، ۲۰ و ۱۵ هکتار زمین دادند که«غلامرضا» آن جایزه پر منفعت را نپذیرفت. با جویا شدن علت، متوجه شدیم در این ۳۰ هکتار حداقل ۱۰ خانواده زندگی می ‌کردند.«تختی» می گفت:«نمی‌ توانم زندگی آنان را نابود کنم تا صاحب زمین شوم.»
من به همراه «سیف پور» و چند تن دیگر از این اقدام «تختی» تبعیت کردیم و به همین دلیل است که باید از چنین انسانی به نیکی یاد کرد.چنین فردی در درجه‌ اول به زندگی مردم فکر می ‌کرد و بعد به وضعیت خودش.
«صنعتکاران» درباره زندگی قهرمانی «تختی» اضافه می کند:«غلامرضا» سه نسل؛ از سال ۱۹۵۱ تا ۱۹۶۶کشتی گرفت.البته درگذشته، یکسال مسابقه آزاد برگزار می ‌شد و یک سال فرنگی که از سال ۱۹۶۰ به بعد هر سال در هر دو رشته برگزار شد.«تختی» در المپیک روم می توانست به جای نقره طلا بگیرد اما غرورش اجازه نمی ‌داد با احتیاط کشتی بگیرد یا نتیجه را مساوی کند.ن
عصمت آتلی در باره تختی می گوید: در سالهای دور، تختی به همراه تیم كشتی ایران به شهر « آدانا» آمده بود. او در آن زمان از شهرت زیادی برخوردار بود و در تركیه می گفتند كسی قادر نیست تختی را شكست دهد. « بكربوكر » قهرمان مشهور ترك اعلام كرد كه می تواند تختی را با فن «لنگ » مغلوب كند، اما از شما چه پنهان كه هنوز سه دقیقه از كشتی این دو نگذشته بود كه قهرمان ترك با ضربه فنی باخت و به علت فشاری كه به او وارد شده بود، برای معالجه به بیمارستان فرستاده شد! 
حریف دوم تختی در این سفر، «مصطفی كورت» بود كه ایرانی ها او را خوب می شناسند. كورت هم ادعا داشت كه فقط او قادر است تختی را شكست دهد، وقتی كشتی این دو آغاز شد، مصطفی كورت در دستان تختی، همچون یك بچه اسیر بود و نتوانست بیش از یك دقیقه مقاومت كند؛ تختی با این دو پیروزی بزرگ، در تركیه غوغا كرد!
در سال ۱۹۵۸ بهمراه تیم ملی تركیه برای شركت در دو دیدار دوستانه با تیم ملی ایران، به تهران آمدم، تختی ، ابتدا « محمد علی یاخچی » كه یكی از قهرمانان كشتی های سنتی تركیه بود را ضربه فنی كرد.
من تصور می كردم حداقل بتوانم با تختی مساوی كنم، اما صادقانه می گویم كه در این كشتی، پهلوان بزرگ شما، با قدرت فراوان امتیازهای زیادی از من گرفت و با امتیاز ۱۳ صفر شكستم داد. این سخت ترین كشتی من و مهم ترین باخت ام طی سالها مبارزه در میدان های بین المللی بود كه هیچ وقت آن را فراموش نمی كنم.
در سال ۱۹۶۲ در مسابقات جهانی تولیدو، حتی به الكساندر مدوید كه مدال طلا گرفت با یك خاك بازنده شدم، ولی خوب می دانستم كه هیچگاه نمی توانم در برابر قدرت و تكنیك تختی مقاوم باشم و كشتی را در تولیدو آمریكا با نتیجه ۳ بر یك به وی واگذار كردم.
عصمت آتلی در مورد خصوصیات اخلاقی تختی می گوید:
« تختی، قهرمانی بود كه شاید مثل او، دو یا سه نفر دیگر نیامده باشند. از همه مهمتر، او انسانی والا بود، خصوصیات اخلاقی و صمیمیت او را در هیچ كشتی گیر دیگری ندیده ام ».

برد آتلی مقابل تختی چنان شگفت انگیز بود که حتی مصطفی داغستانلی قهرمان بزرگ تاریخ کشتی جهان بعد از مسابقه به تختی گفت: چرا سیاست به خرج ندادی؟ آتلی همشهری من است اما اگر در وسط تشک سرجایت می ایستادی هم او نمی توانست تو را تکان دهد. چرا می خواستی ببری؟ تو که با یک مساوی هم قهرمان می شدی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر